وجدان چیست ؟

وجدان را آگاهی شخص از شخصیت و درون خود تعریف کرده اند  که عاملی برای شناخت مسائل و جوانب مربوط به حیات اوست.

بر این اساس وجدان یک درک باطنی است ، درکی که انسان حتی بدون آموزش در می یابد برای این جهان گرداننده ای است ( وجدان توحیدی) و هم درمی یابد که مسیر حیات باید در جهت امانت و صداقت باشد و دروغ و خیانت زشت و نارواست .

می دانیم کودکان ذاتاً و وجداناً دروغگویی را بد می دانند و حتی در آغاز زندگی نمی توانند دروغ بگویند. وجدان آنها دروغ  را امری ناپسند معرفی می کند و طفل بعدها در اثر تربیت غلط  و عدم کنترل مربیان  و بدآموزی ها ، در جریانی قرار می گیرد که قادر می شود دروغ بگوید.

ریشه و منشاء وجدان

در این مورد دو عقیده  وجود دارد. یکی از نظر مذهب و دیگری از نظر علمای روان .

1-  اکتساب و یادگیری : طرفداران این طرز فکر که اغلب روان شناسان با اندیشه مادی هستند می گویند کودک در حین تولد وجدان ندارد  و برای او معیار و مقیاسی جهت درک ارزشها نیست. او در برابر امانت و خیانت ، راست و دروغ ، بی تفاوت است. بعدها در اثر یادگیری و آموزش و اکتساب درمی یابد که فلان امر خوب است و آن دیگری بد و ناپسند. تبلیغات و آموزش هاست که این زمینه را در افراد ، به وجود آورده و یا این آگاهی را به آنها می دهد.

2-  فطرت و ذات : گروهی دیگر که در رأس آنها الهیون هستند وجدان را امری  فطری دانسته اند  و می گویند وجدان فطرتی و یا غریزه ای فنا ناپذیر است و راهنمایی قابل اعتمادی به انسان می دهد. حتی انسان را به صورتی ناخودآگاه به طرف خیر و سعادت جلب کرده و از لغزش ها دور می دارد.

اصل در آفرینش بر صداقت است و اطفال در اثر بدآموزی یاد می گیرند چگونه فریبکاری کنند و چگونه از طریق دروغ خود را از دامی نجات بخشند .

دلیل فطری بودن وجدان

در مورد استدلال به این امر که وجدان امری فطری است باید به این نکته اشاره کرد که وجدان تنها در بین افراد مذهبی نیست ، در افراد غیر مذهبی هم نشانه های آن را می توان یافت . دلیلش وجود تمایلات عالی در انسان ها و فرار از انگیزه های زیانبخش است. ممکن است افرادی در اثر مبارزه با خود ، آن را در خود خفه کنند ولی واقعیت مسئله این است که ریشه آن هرگز از بین رفتنی نیست.

مسئله وجدان توحیدی و وجدان اخلاقی دراندرون همه انسانها وجود دارد . حتی بدون داشتن مربی می توانند دریابند که جهان آفریدگاری دارد ، صداقت خوبست و خیانت بد است.

هدفداری وجدان

وجدانها هدفی را تعقیب می کنند که در تحلیل های مذهبی می توان آن را نشأت گرفته از روح خدایی دانست . این هدف همان نقطه ای است که در سیر خودسازی و کمال جویی سرانجام به آن می رسیم و در طول مدت زندگی جلوه آن در تمایلات عالی انسان چون فداکاری ، ایثار، کسب معرفت و ... دیده می شود.

از طریق هدفداری وجدان است که انسان کوششی  برای ساختن خود دارد و در برابر هر جریانی می کوشد به گونه ای عمل کند که لغزشی از او سرنزند.  فردی که فطرتی دست نخورده و وجدانی سالم دارد ، در طریق نیکو کاری در مسیر کنترل خویش است . وجدان او مراقب و نگهبانی برای اوست که او را به اعمال نیکو ترغیب و تشویق می کند و از کارهای بد و ناروا  دور می دارد .

در امر تربیت این وظیفه  مربی است که وجدان کودک را سالم و دست نخورده نگه دارد و در موارد لغزش او را هشدار و حتی کیفر دهد. انبیای الهی در طریق تربیت انسانها با استفاده از این نیرو - که در نهاد هر کس وجود دارد - سعی می کردند آنها را در مسیر شایسته ای قرار دهند و از آلودگی وجدان دور دارند.

ضرورت وجودی وجدان آن


وجود وجدان و حالات وجدانی برای انسانها امری ضروری است ؛ از آن بابت که فقدانش سبب سرگشتگی و سردرگمی انسان و در مواردی تن دادن به لغزش ها و ناروایی هاست . ما گاهی از نظر عقلی دچار ناراحتی و ناامنی هستیم و در اتخاذ تصمیم راجع به یک مسئله و یک امر دچار وحشت و تردید می شویم .امکان اتخاذ موضعی اندیشیده در قبال این جریان برای ما نیست . در چنان صورتی اگر وجدان ، زنده و بیدار باشد مسئله ای پدید نخواهد آورد زیرا با هدایت آن می توانیم راه خود را باز یابیم .وجدان یک بهره خداوندی است که در آن ، حالت شور و آشفتگی به جنبه های منفی و علاقه مندی و گرایش به جنبه های مثبت و عالی است. انسان را به سوی کمال هدایت می کند و به طریق شادکامی سوق می دهد. وجودش به ویژه از آن بابت ضروری است که رفتار و حالات انسان را زیر نظر دارد و شادی و غم  انسان براساس آن تحت ضابطه در می آید.

نقش و وظیفه وجدان

در تعبیرات علمی ، وجدان را ناخدای کشتی وجود و فرمانده انسان معرفی کرده اند که فرمان حیات را در دست دارد . به ما دستور می دهد به چه سویی حرکت کنیم و از حرکت درچه سمتی بپرهیزیم .

وجدان نظارت کننده انسان دراعمال ورفتار اوست و آنچه درمسیر حیات پیش می آید براساس داوری آن است . اگر در مسیر آدمی خطایی رخ دهد ، وجدان جلوی آن را می گیرد و او را به لغزش و خطایش آگاه و حتی در مواردی او را سرزنش می کند.

وجدان همانند یک آئینه است که همه گونه رفتار وسلوک انسان ، چه در نهان و چه در آشکار ، در آن منعکس می شود. انسان وضع آن اعمال را در برابر دیدگانش می بیند و آن  را می یابد و می سنجد و درباره خوبی یا بدی آن اظهار نظر و سرانجام آن را قبول یا رد می کند. این تحت نظر گرفتن ها و این سنجش و داوری ، وسیله ارزنده ای برای کنترل خود است و حتی کودک هم در سایه آن قادر به کنترل خویش می شود.

اهمیت وجدان

بر این اساس وجدان در آدمی مهم است. زیرا قاضی است ، ناظر و راهنمای مطمئن است ، درباره زشت و زیبا اظهار می کند و از این دید پایگاه بزرگی برای تربیت و سعادت بشر است .

وجدان از نظر ما یک محک و میزان است که راحت شدن از آن کاری ساده و آسان نیست . اگر آدمی از آن تخلف کند دچار سرزنش می شود.  و این امر خود در رشد شخصیت و جلوگیری انسان از انحراف و تن دادن او به آنچه که مصلحت است نقش فوق العاده ای دارد.

اسلام وجدان را گواه و شاهدی برای انسان می داند که نگهبانی راستین در تشخیص اعمال نیک از بد است وسعی دارد از رهگذر انس و عادت به آن ، رفتار آدمی را تحت کنترل در آورد. در جنبه ی اهمیت وجدان باید گفت آن را برتر از دانش دانسته اند زیرا در وضع ومقامی است که برتر از پرسش و پاسخ ، مشاهده ی ظاهر ، و ارزیابی از باطن کار می کند . درهمان هنگام که فردی خلاف واقعیت می گوید و در برابر قاضی به دروغ متوسل می شود ، خود می داند که واقعیت چیست و جداً دچارعذاب وجدان است.      

رفتار وجدانی

رفتار وجدانی آن رفتاری است که درآن دروغ وخیانت نیست ، فریب و ریا نیست ، کلک زدن و تظاهرنیست . رفتاری است طبیعی ، عادی ، موافق خواست درونی  و همراه با رضایت خاطر و بدون هیچ دغدغه و تشویش.

در این رفتار زجر دادن و آزار کردن ، کشتن و ناراحت کردن مطرح نیست . اگرعمل نادرستی پدید آید ، وجدان آن را تقبیح می کند. وجدان بدی ها را شناخته و از آن احتراز می کند.

رفتار وجدانی رفتاری توأم با آرامش و تعادل است . انسان از ظهور و بروز آن احساس نگرانی ندارد. موجب زحمتی برای دیگری نیست و خود انسان هم از آن احساس گناه و پشیمانی ندارد. انسانها اگر در مسیر حیات خود مانعی برای خویش نبینند تن به چنین رفتاری خواهند داد. زیرا در زندگی شخصی و اجتماعی اصل را براین قرار داده اند که از محاکمه وجدان دور و بر کنارباشند.

مذهب نه تنها کمک کار وجدان ، بلکه از عوامل نگهدارنده آن است . تعلیمات مذهبی در جهت رشد وجدان و بالا بردن درجه قضاوت آن است و سعی دارد مصداق های متعدد و گوناگونی را در اختیارش بگذارد و درک و داوری او را درباره امور گسترش دهد.