خلاصه قسمت بیستم امپراطور دریا

سلام خدمت دوستان عزیزم خلاصه قسمت بیستم امپراطور دریا را تقدیم میکنم



گونگ بوک بدنبال یوم مون میرود ولی او را در بازار گم میکند.از اینطرف بانو جمی در مورد حضور نخست وزیر صحبت میکند و به این نتیجه میرسد که همانطور که یی سا گروه ارباب لی را بعنوان بازرگان نظامی انتخاب کرده نخست وزیر قصد دارد از گروه ارباب سول به این منظور استفاده کند ارباب سول در یک جلسه میگوید که آنها سودی در این زمینه نخواهند برد زیرا سربازان یی سا دو مجرای بزرگ را بسته اند وآنها برای تجارت باید در سربازان آنها نفوذ کنند



 


ارباب سول جلسه ای بین روسا برگزار میکند تا آنهایی که موافقند در زمینه پیشنهاد نخست وزیر به او بپیوندند اما کسی غیر از ارباب جو به او نمیپیوندد.سرانجام یوم مون تصمیم میگیرد برای کشتن نخست وزیر خودش دست بکار شود.بدستور ارباب سول برای تجارت برنج ونمک ماموران امنیتی بیشتری را انتخاب میکنند



سرانجام زمینه برای اجرای نقشه یوم مون آماده میشود یکی از وزرا قصد دیدار با نخست وزیر را دارد که این امر توسط سوهانگ به یوم مون اطلاع داده میشود.یوم مون و افرادش آنها را میکشند و سپس بجای آنها وارد منزل ارباب میشوند.



گونگ بوک به سربازان مافظ آنها شک میکند که آنها با اینکه از قصر جیانگسو آمده اند چرا پایشان هیچ لجنی ندارد در حالیکه این جاده پر از لجن است.درگیری شکل میگیرد و گونگ بوک آنها را میکشد ولی یوم مون کار خودش را کرد و قبل از اینکه گونگ بوک قضیه را بفهمد بوسیله خنجری که در دل یک ماهی جاسازی کرده بود نخست وزیر را میکشد



آنها بسرعت یوم مون را پیدا میکنند طی درگیری گونگ بوک چند بار به یوم مون ضربه میزند ولی سرانجام او فرار میکند سراسر شهر پر از سربازان امنیتی میشود تا از خروج یوم مون جلوگیری شود.یوم مون سرانجام به دیدار بانو جمی میرود و از او برای خروج از یانگزو کمک میگیرد



بانو جمی هم تصمیم میگیرد به گروه یی سا ملحق شود و جانگ هوا را برای سفری همراه آنها میفرستد.یوم مون در محلی مخفی در پشت کالسکه جانگ هوا مخفی میشود و سرانجام از یانگزو خارج میشوند.قبل از اینکه جانگ هوا بندر را ترک  کند با گونگ بوک دیدار میکند نامه ای توسط بانو جمی به جانگ هوا داده شده بود که او باید بعد از ترک یانگزو میخواند در این نامه نوشته شده بود که جانگ هوا ویوم مون نه به شیلا که به مقر یی سا میروند بازگشت یوم مون باعث میشود که یی سا ارباب لی را بعنوان بازرگان نظامی خودش انتخاب کند



جانگ هوا به دیدار یی سا میرود ونامه بانو جمی را به او میدهد.در جلسه ای از گونگ بوک خواسته میشود راهی برای نفوذ به مجرای بزرگ پیدا کند واو نقشه ای را طراحی میکند آنها با کشتی به سمت سربازها میروند در آنجا موچانگ و میون به سربازهای شرق و گونگ بوک به سربازان غرب مجرا حمله میکنند تا ارباب یو از وسط کانال کشتی را هدایت کند گونگ بوک و افرادش برای اجرای ماموریت میتازند.



خلاصه قسمت نوزدهم امپراطور دریا

با سلام خدمت دوستان عزیزم با خلاصه قسمت  نوزدهم در خدمت شما هستم.

 

افسر خیانتکار گروه سول پیانگ افسر جانگ توسط میون پیش گونگ بوک آورده میشود و در جواب سوال گونگ بوک که چرا اینکار را کرده میگوید که میخواسته او را بکشد زیرا او توانسته اعتماد ارباب را جلب کند و باعث از دست رفتن موقعیت او بشود سرانجام گونگ بوک به همان شکل که در چانگ هی در زمان بچگی توسط پدرش تنبیه شد او را تنبیه میکند و اجازه میدهد که او در منزل ارباب بماند

تنبیه افسر جانگ

گروه ارباب لی برای نجات جان یوم مون دکتری را به کشتی می آورند.و اما بشنوید از گونگ بوک وجانگ هوا که شب هنگام با هم ملاقات میکنند در این ملاقات جانگ هوا از حوادثی که در این مدت برای گونگ بوک اتفاق افتاده میگوید و گونگ بوک هم از گذشته و احساسات و سرانجام او را در آغوش میگیرد

جانگ هوا و گونگ بوک در آغوش هم

از آنجا که گروه ارباب سول ماموران امنیتی زیادی از دست داده اند مسابقه ای برای گزینش ماموران جدید برگزار میشود همچنین بدلیل اینکه یکی از راههای اصلی عبور ابریشم بسته شده بود قیمت ابریشم سقوط کرده بود وبدستور ارباب سول گروه آنها مشغول خردی ابریشم شدند.بانو جمی برای فهمیدن علت اصلی کارهای آنها به افسر محافظانش میگوید که ملاقاتی را با افسر جانگ ترتیب دهد اما گونگ بوک ومیون بجای او به این ملاقات میروند و سند مغازه ای را که به افسر جانگ رشوه داده بودند به او میدهند وسپس میگویند که اگر بار دیگر با مردان او این کار را بکنند آنها دیگر به آسانی از این قضیه نخواهند گذشت

تهدید گونگ بوک

هدیه ای توسط سون جانگ به میون داده میشود که از آن استفاده کند ! ومیون هم این هدیه را به هاجین میدهد !ملاقات روسا تشکیل میشود ودر این جلسه ارباب سول درباره جنگ در پیش میگوید و مردمی که از این جنگ فرار میکنند وسپس میگوید که آنها باید به مردم شیلا کمک کنند هر کدام از بازرگانان مقدار مشخصی سکه اعلام میکنند ولی بانو جمی پنج هزار سکه میگوید وسپس اشاره میکند که هر کس قصد تجارت با شیلا را دارد پیش او بیاید

بانو جمی مستر در نجارت شیلا !

سرانجام یوم مون سلامتی کاملش را باز می یابد.ارباب لی از او فکری در مورد احیای گروهشان میخواهد ویوم مون با اشاره به گروه یی سا که راه تجارت ابریشم را بسته اند میگوید که آنها باید به عنوان بازرگان نظامی به کمک او بشتابند تا بوسیله جاه طلبی های او گروهشان را احیا کنند.جانگ دال و چون تی دو هزار سکه نقره از کشتی میدزدند وفرار میکنندو یوم مون دستور میدهد که آنها را زنده برگردانند

یوم مون ودستوراتش

ارباب سول کتابهایی در مورد دریانوردی وتجارت به آنها میدهد که باید تا یک ماه آنها را یاد بگیرند.از طرفی گروه ارباب لی سرانجام به کمپ یی سا میروند وپیشنهادشان را با او در میان میگذارند یی سا میگوید که یوم مون باید نخست وزیر تانگ را که به یانگزو میرود را بکشد تا او با اینکار موافقت کند.البته آنها در آنجا جانگ دال و چون تی را هم پیدا میکنند! بهرحال نخست وزیر وارد شهر میشود وبه منزل ارباب سول میرود بعد از ورود آنها در حالیکه گونگ بوک در حال ورود است لحظه ای به عقب مینگرد ویوم مون را در گوشه ای میبیند وبسرعت دنبالش میرود

گونگ بوک یوم مون را میبیند

 


خلاصه قسمت هجدهم امپراطور دریا

بعد از رفتن گونگ بوک جانگ هوا با چهره ای پریشان به بازگشت گونگ بوک فکر میکند.یوم مون به ارباب لی خبر میدهد که گونگ بوک زنده برگشته و سربازی که به آنها رشوه داده بودند اکنون در اسارت آنهاست.یوم مون به افرادش میگوید که آنها باید برای رهایی از این وضعیت اول سربازی که به او رشوه داده بودند را بکشند وسپس گونگ بوک را از آنجا فراری دهند


emperor of the sea



گونگ بوک شب هنگام به جانگ هوا در مغازه اش در بازار نگاه میکند.بعد از رفتن او در حال برگشت افراد یوم مون به او حمله میکنند ولی گونگ بوک آنها را شکست میدهد ولی دستش زخمی میشود که در منزل ارباب سول هاجین دستش را میبندد.گونگ بوک منتظر شنیدن نتیجه تحقیقات از سرباز رشوه گرفته هستند ولی وقتی ارباب جو میفهمد این تحقیقات بوسیله وانگ چانگ ها انجام میشود میگوید که او از کسانیست که از ارباب لی حمایت میکند ورشوه های بزرگی در این راه دریافت کرده است وبنابر این راهی برای نجات ارباب لی پیدا میکند


emperor of the sea


توسط چاریونگ گونگ بوک متوجه میشود که آقای وانگ از قمار خیلی خوشش می آید بنا بر این گونگ بوک از ارباب جو میخواهد که کمکش کند.آنها نقشه جالبی میکشند در این بازی ارباب جو وانگ را شکست میدهد و آقای وانگ میخواهد مالک آن منزل بیاید که رییس موچانگ طبق نقشه وارد میشود او از رییس موچانگ درخواست سه هزار سکه نقره میکند رییس موچانگ هم میپذیرد ومیگوید که او باید یک تعهد نامه به او بدهد.سپس با ادامه بازی آقای وانگ پنج هزار سکه مقروض میشود


emperor of the sea


این باعث میشود که او دوباره از رییس موچانگ پول بخواهد ولی او نمیپذیرد.با رفتن ارباب جو رییس موچانگ طبق نقشه به آقای وانگ میگوید که او باید تا پنجم ماه بعد پول را بازگرداند در غیر این صورت گزارش این موضوع را به بانو چابی خواهد داد.سپس گونگ بوک به سراغ او میرود ومیگوید که او میتواند کمکش کند.آقای وانگ مجبور میشود پیش ارباب لی برود و بگوید که همه مدارک نشان میدهد که ارباب لی در گذشته قاچاق میکرده و نمیتواند دیگر کمکی به آنها بکند.سپس میگوید که آنها باید برای نجات جانشان از یانگزو فرار کنند


emperor of the sea


ارباب لی دستور فرار از یانگزو را میدهد.بانو جمی برای استفاده از این موقعیت با صندوق پر سکه به نزد ارباب لی میرود و با زیرکی مغازه های او را در بازار میگیرد ولی سربازان همه جا را برای جستجوی ارباب لی وافرادش میگردند.یوم مون قبل از فرار برای دیدار جانگ هوا میرود.و با دیدن او میگوید که او دارد یانگزو را ترک میکند و میخواسته قبل از رفتن یکبار او را ببیند اما گونگ بوک وافرادش او را میبینند و جنگی  بین آنها شروع میشود که بعد از لحظاتی گونگ بوک از میون میخواهد که صبر کند.نبرد بین گونگ بوک و یوم مون آغاز میشود گونگ بوک لحظه ای یوم مون را زخمی میکند و این باعث میشود او سریع سوار بر اسب شود و فرار کند


emperor of the sea


این باعث میشود یوم مون در موعد مقرر به کشتی ای که آنها باید با آن فرار کنند نرسد.به ارباب سول خبر میرسد که بانو جمی تمام معاملات ارباب لی را گرفته است.یوم مون سرانجام در منزل بیهوش میشود وسوهانگ مراقبت از او را بر عهده میگیرد.او جانگ هوا را بر بالین او می آورد ومیگوید که یوم مون در این سالها حتی یک نگاه کوتاه هم به او ننداخته و حالا میفهمد که کسی که قلب او را تسخیر کرده او میباشد.جانگ هوا مراقبت از یوم مون را بر عهده میگیرد


emperor of the sea


سرانجام بعد از سه شبانه روز یوم مون بهوش می آید و در صحبتی که بین آنها میشود جانگ هوا از یوم مون میخواهد که او را فراموش کند و در قلبش نکه ندارد زیرا تنها مردی که او دوستش دارد گونگ بوک است سپس آرزو میکند او به سلامت از یانگزو خارج شود.در حالیکه یوم مون زخمی را از منزلش بیرون میبرند با گونگ بوک روبرو میشوند.گونگ بوک قصد کشتن یوم مون را دارد ولی دقیقا در لحظه ای که میخواهد اینکار را بکند جانگ هوا سر میرسد و میگوید که او نباید اینکار را انجام دهد زیرا یوم مون وقتی که او با تیرهای زخمی مجروح شده بود جانش را نجات داده بود.گونگ بوک بعد از لحظاتی به یوم مون میگوید برو....یوم مون هم با عصبانیت فریاد میزند که منو بکش....


emperor of the sea


خلاصه قسمت هفدهم امپراطور دریا

سلام دوستان با خلاصه قسمت هفدهم امپراطور دریا در خدمت شما هستم.امیدوارم که سرحال و قبراق باشید. با آرزوی لحظات خوش خلاصه قسمت هفدهم امپراطور دریا را تقدیم میکنم


ارباب لی در صحبت با یوم مون اشاره میکند که آنها باید از حق انحصاری تجارت گوگرد نقره ای در نابودی ارباب سول پیانگ استفاده کنند.از این طرف بانو جمی نیز به افسر محافظان خودش میگوید که او برای رسیدن به دروازه های چین و نابودی گونگ بوک به یوم مون احتیاج دارد.یوم مون به دیدار شخصی که از طرف بانو چاپبی فرستاده شده بود میرود و او را بمنزل بانو جمی میبرد بانو جمی نیزد ر لباسی بسیار زیبا و فریبنده با این شخص صحبت میکند




آن شخص اجازه کنترل پولهای بانو چابی را به بانو جمی ویوم مون میدهد واین باعث میشود گروهی از آنها به منزل ارباب سول پیانگ بروند و به آنها بگویند که باید تا پانزدهم ماه بعد مبلغ پنچاه هزار سکه نقره را به آنها بدهند در غیر این صورت مغازه های آنها را در بازار خواهند گرفت



یوم مون در بازار از پدر سون جانگ در باره جانگ هوا میپرسد که کجا رفته جانگ هوا در ساحل بیاد گونگ بوک و خاطراتی که با او داشته میباشد واشک میریزد او میخواهد که با رفتن به داخل دریا خودکشی کند اما در اوایل ورود او به آب یوم مون سر میرسد و جلویش را میگیرد جانگ هوا از احساساتش میگوید و اینکه نمیتواند بخاطر احساساتش خیانتی دیگر انجام دهد وبعد بیهوش میشود.یوم مون او را سریع به منزل میبرد ودکتری برایش می آورد وبعد مراقبت از او را بر عهده میگیرد




بانو جمی در صحبتی با جانگ هوا در حضور یوم مون به او میگوید که میخواهد با ارباب لی درباره ازدواج جانگ هوا ویوم مون صحبت کند.یوم مون بیرون منزل به او میگوید که اگر او قصد دارد از زیر سایه بانو جمی خارج شود او ازش حمایت میکند درمورد ازدواج هم میگوید که او هر وقت دوست داشته باشد میتواند او را ترک کند برود فقط هیچ وقت زندگیش را بخطر نیندازد



 وضعیت گروه ارباب سول پیانگ با نقشه های یوم مون روز به روز بدتر میشود ویو م مون حتی ارباب جانگ را که از وفاداران ارباب سول بود با خودش متحد میکند واین باعثمیشود اگر ارباب سول ده هزار سکه نپردازد یکی از مغازه هایش را در ده روز دیگر از دست  می دهد ارباب سول دستور ملاقات روسا میدهد ولی هیچکدام از آنها به این ملاقات نمی آیند.میون ناراحت از نبود گونگ بوک شب هنگاه قدم میزند که لحظه ای متوجه ورود شخصی میشود وبعد از لحظاتی همه چیز مشخص میشود گونگ بوک بازگشته است




 گونگ بوک قضیه را توضیح میدهد و سپس به ارباب سول میگوید که کسی نباید بفهمد او زنده است تا گونگ بوک بفهمد چه کسی پشت این قضیه بوده است.آنها به کمک رییس موچانگ به دنبال این میگردند که تیرهایی که در کاروان آنها گذاشته شده بود از کجا خریداری شده بود.آنها درباره سربازانی که آنها را گشتند صحبتی میکنند و درباره مهمانخانه ای که به ارباب لی تعلق دارد اما شب هنگاه وقتی میون و گونگ بوک صحبت میکنند سونجانگ وارد میشود وبعد از مدتی قضیه عروسی جانگ هوا ویوم مون را که بزودی صورت میگیرد را به او میگوید



گونگ بوک با نقابی به منزل بانو جمی میرود ولی طی درگیری با افسر محافظان فرار میکند و آنها میفهمند گونگ بوک زنده است افسر خیانتکار گروه ارباب سول قضیه مشکوک شدن آنها را به افسر محافظان بانو جمی میگوید.بانو جمی به یوم مون میگوید که گونگ بوک زنده است بنابر این ذهن یوم مون متوجه سربازانی میشود که به آنها رشوه داده بود.یوم مون وگونگ بوک هر دو با افرادشان مخفیانه برای دستیابی به این سربازان میروند یوم مون اکثر این سربازان را با افرادش میکشد ولی یکی از سربازان به چنگ گونگ بوک می افتد در حالیکه بانو جمی درباره معاملات قاچاق ارباب لی واینکه گروهش از او بالاتر قرار بگیرد صحبت میکند گونگ بوک به دنبال تحقیقی از بازار میگذرد که سون جانگ به جانگ هوا خبر میدهد ا وزنده است و بعد آهنگ عاشقانه این  لحظات...



خلاصه قسمت شانزدهم امپراطور دریا

بانو جمی سخت در فکر گونگ بوک و اینکه چه کسی برنده مسابقه خواهد بود فکر میکند.گونگ بوک و یوم مون از سفر بازمیگردند و هر دو رسید برگه مالیات را نشان میدهند اما این گروه یوم مون است که برنده این مسابقه میشود وامتیاز استفاده از کانال را بدست می آورد.ارباب لی نیز یوم مون را بعنوان رییس امور بازرگانی منصوب میکند



 


از اینطرف روسای از ارباب سول میخواهند که گونگ بوک باید مسئولیت کامل این شکست را بر عهده بگیرد اما ارباب سول میگوید که او گونگ بوک را به عنوان کاپیتان گارد سلطنتی منصوب میکند و حق سرپرستی تمام مغازه ها را در بازار به او واگذار خواهد کرد سپس در مقابل اعتراض روسا میگوید که او با دادن این مقام به گونگ بوک به او پاداش نمیدهد بلکه اگر گونگ بوک اعتقاد دارد به گروهش ضرر زده باید دنبال راهی برای جبران آن باشد



ارباب سول در صحبت با گونگ به او نامی جدید میدهد.او به گونگ بوک میگوید که برای احیای دوباره گروه باید زحمت زیادی بکشد سپس به کینه او نسبت به بانو جمی و کشته شدن پدرش توسط دزدان دریایی اشاره میکند ومیگوید که او باید ذهنش را از گذشته پاک کند سپس به او نام جدید جانگ بوگو میدهد که جانگ بمعنای بخشش و بو بمعنای امانتداری و گو به عنوان رفیع میباشد.سپس میگوید که ثروت عظیمی جمع کن وسخاوتمندانه ببخش.از این طرف ارباب لی و بانو جمی در حال صحبت در مورد موضوعات مختلف بازرگانی هستند که با ورود گونگ بوک به عنوان کاپیتان جدید همگی ساکت میشوند.گونگ بوک میگوید که از طرف ارباب سول آمده که به رییس جدید احترام بگذارد



بانو جمی حسابی از این قضیه آشفته میشود.در بازار جانگ دال مغازه داری بخاطر اینکه با گروه سول پیانگ تجارت کرده را تهدید میکند که اگر بار دیگر با این گروه تجارت کند مغازه اش را آتش میزند اما در این لحظه  گونگ بوک سر میرسد و تنهایی یک گوش مالی حسابی به گروهش میدهد در این لحظه یوم مون سر میرسد و از جانگ دال علت درگیری را میپرسد لحظاتی بعد گونگ بوک به یوم مون میگوید که  ارباب او رییس بزرگ است بنابر این باید رفتاری در شان این گروه داشته باشد نه مثل ولگردهای خیابانی




به ارباب جو خبر میرسد که گروهی که به تبت فرستاده مورد حمله راهزنان قرار گرفت وهمگی کشته شدند.رییس موچانگ به گونگ بوک توضیح میدهد که آنها برای گرفتن شنجرف گیاهی که به آسانی میتوان از آن رنگدانه ودارو گرفت به تبت میروند ولی هر بار مورد حمله راهزنان قرار میگیرند.گونگ بوک به این فکر میافتد که برای اینکار به تبت برود سپس به ارباب جو میگوید که از دوستی قدیمیش با فرماندار تبت استفاده کند و اجازه تجارت با او را برایش بگیرد.گونگ بوک به ارباب سول میگوید که اجازه دهد عازم این سفر شود سپس به میون میگوید که او باید در یانگزو بماند و مغازه ها را سرپرستی کند.جانگ هوا نیز با شنیدن این موضوع به فکر فرو میرود و اینکه گونگ بوک خواسته که قبل از سفر او را ببیند.ارباب لی وبانو جمی به این نتیجه میرسند که باید جلوی گونگ بوک را بگیرند.جانگ هوا سرانجام تصمیم میگیرد به دیدارش برود واز راه دور نگاهش میکند اما از این طرف گونگ بوک که مدت زیادی منتظر باقی مانده بود علیرغم اینکه متوجه حضور جانگ هوا شده بود از آنجا میرود



از این طرف خائن گروه سول پیانگ یعنی همان افسر آموزشی اطلاعاتی به افسر محافظان بانو جمی میدهد.یوم مون نیز در دیداری زمینه را برای یک توطئه علیه او آماده میکند قبل از اینکه گونگ بوک عازم سفر شود چاریونگ به دیدارش می آید و یک پارچه ای که گلدوزیش کرده به او میدهد و میگوید که تجارت وقتی برای کارهای دیگه برای او نگذاشته است با اینحال این هدیه را قبول کند گروه گونگ بوک عازم سفر میشود



نقشه این است که گروهی بظاهر تحت فرمان امپراطور بارهای گروه گونگ بوک را بگردند ونوک پیکان تیرهایی که از قبل با توطئه یوم مون در یکی از صندوقها گذاشته شده را پیدا کنندو همه را دستگیر وسپس بکشند.همگی اعضا دستگیر میشوند ولی در میان راه گونگ بوک با صحبت با یکی از روسا تصمیم به فرار واطلاع به ارباب سول میگرد او فرار میکند ولی قبل از فرار تیری به پشت او اصابت میکند با اینحال او از صحنه بسرعت دور میشودافراد کاروان که دستگیر شدند بدستور یوم مون همگی کشته میشوند آنها فکر میکنند  چون تا صدها مایل شهری وجود ندارد گونگ بوک که زخمی نیز هست زنده نمیماند.گونگ بوک سرانجام بیهوش میشود



توسط یکی از بازرگانان اجساد کشته شده این حمله به ارباب سول پیانگ میرسد.چاریونگ بسیار ناراحت میشود میون از ناراحتی با فریاد از ارباب سول میخواهد که به او اجازه دهد که برود وگونگ بوک را پیدا کند.توسط برادر جانگ هوا به او خبر میرسد که گونگ بوک کشته شده است او نیز در اتاقش اشک میریزد.در مراسمی اجساد کشته شدگان سوزانده میشود وهمگی مطمئن شده اند که گونگ بوک کشته شده است



رییس موچانگ از ناراحتی زیاد رو به شراب می آورد و تا جا دارد میخورد.از این دردسر دیگری پیش می آید.یکی از بانوان مبلغ هنگفتی را پنهانی پیش ارباب سول دارد که برای تجارت استفاده میشود اما با پیش آمدن این موضوعات نماینده او برای گرفتن این مبلغ پیش ارباب سول می آید وسپس به او میگوید که او بعد از یک ماه برای دریافت پول باز خواهد گشت.



ارباب سول برای نجات از این بحران تصمیم میگرد که خودش بهمراه گروهی به تبت برود تا با معامله ای گروهش را نجات دهد وبه میون میگوید که امنیت این سفر را به او واگذار میکند تا اوبتواند انتقام گونگ بوک را بگیرد.از این طرف پیامی به یوم مون میرسد که فرماندار تبت از گروه آنها بخاطر حق انحصاری شنجرف تشکر کرده این به این معنی میباشد که سول پیانگ نمیتواند برای تجارت شنجرف به تبت برود.در حالیکه سول پیانگ برای افرادش صحبت میکند تا آماده سفر باشند یوم مون وارد خانه او میشود ونامه فرماندار تبت را که حق انحصاری تجارت شنجرف فقط برای آنها میباشد را به او نشان میدهد وسپس چهره ای  پر از غرور بخودش میگیرد