خلاصه قسمت چهل و سوم امپراطور دریا
سلام دوستان با خلاصه قسمتی دیگر و اینبار خلاصه قسمت چهل و سوم امپراطور دریا در خدمت شما هستیم که امیدوارم مورد توجه شما قرار بگیرد
بانو جمی شبانگاه برای فرار از شهر امپراطوری و بردن بدن زخمی کیم میونگ راهی میشود. کیم یانگ دستور میدهد که نگهبانان را زیاد کنند تا آنها نتوانند فرار کنند ولی افسر محافظان بانو جمی با افرادش به دروازه شمالی حمله میکنند و با کشتن نگهبانان از آنجا عبور میکنند
درحالیکه گونگ بوک برای رفتن یا نرفتن به شهر سلطنتی درگیر است کاپیتان محافظان سلطنتی به دیدار او می آید و با گفتن حال خراب پادشاه و کشمکشهای سیاسی پایتخت دعوت پادشاه از او را به اطلاعش میرساند گونگ بوک نیز به شهر سلطنتی میرود
امپراطور ضمن گفتن حال خراب خود و اینکه بدلیل ناتوانی نمیتواند توجه خودش را به بازیهای سیاسی و کشمکشهای پایتخت جلب کند به گونگ بوک میگوید که او باید از نشان امپراطوری تا وقتی که اشراف در دیار بعدیشان شاه آینده را مشخص کنند محافظت کند گونگ بوک سرانجام میپذیرد و نشان امپراطوری را به چانگ هی میبرد
کیم یانگ بخاطر کارهایی که برای کیم ووجینگ کرده از او میخواهد که نشان بردگی یوم جانگ را بردارد و یک مقام اداری به وی بدهد آنها در حال خروج هستند که گونگ بوک و یون که بقصد دیدار با کیم ووجینگ آمده بودند آنها را میبیند. گونگ بوک در محلی با جانگ هوا دیدار میکند
گونگ بوک درباره حقیقت ماجرای مرگ کیم میونگ از جانگ هوا میپرسد و اینکه اکنون یوم جانگ باید بعنوان یک برده باشد و اینجا چیکار میکند؟ او با شنیدن واقعیتها به جانگ هوا میگوید که اکنون کیم ووجینگ یک اشرافی فاسد غرق در بازی سیاست شده است وبه این خاطر نمیخواهد او را ببیند
کیم یانگ دستور میدهد که به هر شکل ممکن بانو جمی را دستگیر کنند آنها به خانه بانو جمی میروند و محافظانش را شکست میدهند ولی اثری از بانو جمی پیدا نمیکنند یوم جانگ به شهر امپراطوری برمیگردد. بانو جمی برای بهتر شدن حال کیم یانگ و بهتر شدن اوضاع دعا میکند !
سرانجام امپراطور میمیرد و در این حین کیم میونگ که زخمی شده بود سرانجام به حالت عادی برمیگردد بانو جمی به کیم میونگ میگوید که باید هر چه سریعتر توان بدنیش را باز یابد تا بتواند برای امپراطور شدن مبارزه کند گونگ بوک در ساحل بیاد خاطرات اندکش با امپراطور که حالا مرده است میافتد
کیم ووجینگ از اینکه نشان پادشاهی هم اکنون در دست گونگ بوک میباشد باخبر میشود.کیم یانگ که بشدت در فکر رسیدن به قدرت میباشد در فکر حمله به چانگ هی و گونگ بوک میباشد مردان یوم جانگ برای بررسی چانگ هی به آنجا میروند و خودشان را آماده حمله میکنند اما درحالی که آنها آماده حمله هستند کیم ووجینگ سر میرسد و نمیگذارد که آنها حمله کنند
کیم ووجینگ به ملاقات گونگ بوک می آید و از او میخواهد که از آنها حمایت کند ولی گونگ بوک میگوید که طبق حرف پادشاه تا زمان انتخاب شاه بعدی کاری نخواهد کرد همچنین به وی میگوید که چرا وارد بازی سیاست شده و کیم یانگ و یوم جانگ را برای انجام کارهایش انتخاب کرده است گونگ بوک با حرفهایش انقلابی در کیم وجینگ ایجاد میکند و باعث میشود که او تغییر عقیده دهد
سرانجام اشراف ارباب کیم کیون جانگ را بعنوان شاه بعدی انتخاب میکنند و گونگ بوک نشان امپراطوری را به کیم ووجینگ میدهد و به چانگ هی بازمیگردد اما دئر بین راه با دیدن سربازانی که هیچ ارم ونشانی ندارند به آنها شک میکند . امپراطور کیم کیون جانگ پدر کیم ووجینگ همراه با گروه همراهش در حال رفتن به شهر امپراطوری هستند که افراد بانو جمی به آنها حمله میکنند و افسر محافظان بانو جمی امپراطور را میکشد یون که خبر سربازان زیاد را به گوش گونگ بوک رساند گونگ بوک متوجه خطر بزرگ برای امپراطور و کیم ووجینگ شد و سریعا دستور داد به شهر سلطنتی برگردند....