خلاصه قسمت سی و سوم امپراطور دریا
خلاصه قسمت 33 امپراطوردریا
اصابت تیر جانگ دال به ارباب سول باعث وخامت بی اندازه حال ارباب سول میشود .گونگ بوک پزشکی را به بالین او می آورد ولی پزشک تمام کارهایی که میتواند برای او انجام میدهد و میگوید که دیگر کاری نمیتواند برایش انجام دهد گونگ بوک نیز دستور میدهد که افسران و ماموران امنیتی برای حمله به جزیره جین وول آماده شوند تا گونگ بوک سر یو م مون و ارباب لی را برای ارباب سول بیاورد
آنها به جزیره میروند ولی دزدان دریایی آنجا را ترک کرده بودند ارباب لی این خبر را میشوند ودستور میدهد که آنها به جزیره سوچانگ بروند تا تجدید قوا کنند و فعلا به هیچ کشتی حمله نکنند.در این میان به گونگ بوک میگویند که ارباب سول بهوش آمده است ارباب سول از چاریونگ میخواهد که گونگ بوک به یانگزو برگردد تا تجدید قوا کند
سرانجام نقشه بانو جمی اجرا میشود و فرماندار موجینجو لرد کیم ووجینگ را به اتهام دستور ورود مسلحانه گونگ بوک به موجینجو و تبانی دستگیر میکند از اینطرف هم برای بردن گونگ بوک میروند که متوجه میشوند گونگ بوک و افرادش در حال بازگشت به یانگزو هستند ارباب لی به یوم مون میگوید که به کشتی گونگ بوک حمله کند ولی یوم مون قبول نمیکند
ارباب سول در لحظات آخر زندگیش به گونگ بوک میگوید که او باید بعد از مرگ او فرمانده گروه شود واو را به خواسته هایش برساند او باید بزرگترین تاجر شود و همچنین مواظبت از چاریونگ را بر عهده بگیرد .گونگ بوک بیاد لحظات گذشته با ارباب سول میافتد
افسر محافظان بانو جمی توسط جانگ دال متوجه میشود که پادگانهایی که ارباب لی دائما بین آنها جابجا میشود بین کدام جزایر میباشد یوم مون که پنهانی به منزل بانو جمی رفته بود متوجه میشود که بانو جمی قصد دارد که از سفر جانگ هوا به یانگزو جلوگیری کند
افراد بانو جمی به گروه حامل جانگ هوا حمله میکنند اما یوم مون به کمک آنها میرود و فراریشان میدهد اما جانگ هوا او را صدا میزند و با او صحبت میکند و سرانجام به او میگوید که هیچ وقت دیگر نمیخواهد او را ببیند.در یانگزو افراد جدیدی به گروه گونگ بوک برای تقویت اضافه میشوند ولی ناگهان به گونگ بوک خبر میرسد حال ارباب سول بشدت خراب شده است ارباب سول در آخرین صحبت قبل از مرگش به گونگ بوک میگوید که خاکسترش را در مسیر دریایی بین شیلا تا چین پراکنده کنند به چاریونگ نیز میگوید که متاسف است که او را تنها میگذارد و بعد جان میسپارد اشکهای چاریونگ یگانه دختر او ....
خبر به افراد میرسد و آنها ناتوان بر روی زمین مینشینند مراسمی برای ارباب سول برگزار میشود و جسدش سوزانده میشود.گونگ بوک به عنوان جانشین ارباب سول با افراد صحبت میکند و میگوید که او پایگاهشان را در چانگ هی خواهد ساخت دزدان دریایی را نابود خواهند کرد و تجارت با ژاپن را آغاز خواهند کرد .گونگ بوک در ساحل به چاریونگ میگوید که قصد دارد خواسته ارباب سول را انجام دهد و با او ازدواج کند چاریونگ میگوید که او دوست دارد که واقعا در قلبش باشد در حالی که او اکنون در قلبش نیست و به انتظار آن روز مینشیند گونگ بوک و چاریونگ به منزل برمیگردند که خبر میرسد جانگ هوا برای دیدن او به آنجا آمده است....