خلاصه قسمت بیست ویکم امپراطور دریا

گونگ بوک و افرادش برای اجرای ماموریت از هم جدا میشوند و در ساعتی مشخص حمله را آغاز میکنند و در این حمله موفق میشوند.یون خبر این پیروزی را به فرمانده یو میرساند تا کشتیهای آنها وارد کانال بزرگ شوند.این خبر به گوش یی سا میرسد و یوم مون وافرادش برای جلوگیری از خطر گونگ بوک به منزل ارباب سول حمله میکنند اما بجای ارباب سول دخترش چاریونگ را به اسارت میگیرند



یکی از فرماندهان امپراطوری به دیدن گونگ بوک می آیو وضمن گفتن اینکه موفقیت آنها را به امپراطور گزارش خواهد کرد میگوید که آنها فعلا پولی ندارند وبعدا پرداخت خواهند کرد بنا بر این آذوقه را تخلیه کنید گونگ بوک با مسئولیت خودش اینرا میپذیرد.جانگ دال از طرف ارتش یی سا به دیدار گونگ بوک میرود ومیگوید که چاریونگ در اسارت آنهاست و اگر میخواهد او را زنده برگرداند باید خودش را تحویل ارتش یی سا ویوم مون دهد.گونگ بوک نیز به فکر فرو میرود



او نامه ای مینویسد و همه چیز را توضیح میدهد وسپس خود را تسلیم آنها میکند .گونگ بوک را زندانی میکنند از طرفی جانگ هوا در حال ترک آنجا وبازگشت به یانگزو میباشد که سون جانگ قضیه را به او میگوید و او به اردوگاه یی سا برمیگردد و از یوم مون میخواهد او را نجات دهد



 وقتی او قبول نمیکند از او خواهش میکند اینکار را انجام دهد واگر او را نجات دهد او زنش خواهد شد یوم مون نیز با عصبانیت قبول میکند ومیگوید تا روزی که بمیرد اجازه نمیدهد او به پیش فرمانده جانگ برگردد



یوم مون گونگ بوک را نجات میدهد و قبل از رفتن به او میگوید که از این ببعد زندگی برای او بدتر از مرگ خواهد شد یوم مون به جانگ هوا میگوید که یک کشتی در بندر یانگزو منتظر اوست و او میتواند برگردد اما جانگ هوا میگوید که او قول داده وهمسر او خواهد شد در یانگزو ارباب سول به بیماری سختی دچار میشود و از طرفی دیگر سون جانگ قضیه جانگ هوا را به گونگ بوک میگوید....