با سلام خدمت دوستان عزیزم با خلاصه قسمت نوزدهم در خدمت شما هستم.
افسر خیانتکار گروه سول پیانگ افسر جانگ توسط میون پیش گونگ بوک آورده میشود و در جواب سوال گونگ بوک که چرا اینکار را کرده میگوید که میخواسته او را بکشد زیرا او توانسته اعتماد ارباب را جلب کند و باعث از دست رفتن موقعیت او بشود سرانجام گونگ بوک به همان شکل که در چانگ هی در زمان بچگی توسط پدرش تنبیه شد او را تنبیه میکند و اجازه میدهد که او در منزل ارباب بماند
گروه ارباب لی برای نجات جان یوم مون دکتری را به کشتی می آورند.و اما بشنوید از گونگ بوک وجانگ هوا که شب هنگام با هم ملاقات میکنند در این ملاقات جانگ هوا از حوادثی که در این مدت برای گونگ بوک اتفاق افتاده میگوید و گونگ بوک هم از گذشته و احساسات و سرانجام او را در آغوش میگیرد
از آنجا که گروه ارباب سول ماموران امنیتی زیادی از دست داده اند مسابقه ای برای گزینش ماموران جدید برگزار میشود همچنین بدلیل اینکه یکی از راههای اصلی عبور ابریشم بسته شده بود قیمت ابریشم سقوط کرده بود وبدستور ارباب سول گروه آنها مشغول خردی ابریشم شدند.بانو جمی برای فهمیدن علت اصلی کارهای آنها به افسر محافظانش میگوید که ملاقاتی را با افسر جانگ ترتیب دهد اما گونگ بوک ومیون بجای او به این ملاقات میروند و سند مغازه ای را که به افسر جانگ رشوه داده بودند به او میدهند وسپس میگویند که اگر بار دیگر با مردان او این کار را بکنند آنها دیگر به آسانی از این قضیه نخواهند گذشت
هدیه ای توسط سون جانگ به میون داده میشود که از آن استفاده کند ! ومیون هم این هدیه را به هاجین میدهد !ملاقات روسا تشکیل میشود ودر این جلسه ارباب سول درباره جنگ در پیش میگوید و مردمی که از این جنگ فرار میکنند وسپس میگوید که آنها باید به مردم شیلا کمک کنند هر کدام از بازرگانان مقدار مشخصی سکه اعلام میکنند ولی بانو جمی پنج هزار سکه میگوید وسپس اشاره میکند که هر کس قصد تجارت با شیلا را دارد پیش او بیاید
سرانجام یوم مون سلامتی کاملش را باز می یابد.ارباب لی از او فکری در مورد احیای گروهشان میخواهد ویوم مون با اشاره به گروه یی سا که راه تجارت ابریشم را بسته اند میگوید که آنها باید به عنوان بازرگان نظامی به کمک او بشتابند تا بوسیله جاه طلبی های او گروهشان را احیا کنند.جانگ دال و چون تی دو هزار سکه نقره از کشتی میدزدند وفرار میکنندو یوم مون دستور میدهد که آنها را زنده برگردانند
ارباب سول کتابهایی در مورد دریانوردی وتجارت به آنها میدهد که باید تا یک ماه آنها را یاد بگیرند.از طرفی گروه ارباب لی سرانجام به کمپ یی سا میروند وپیشنهادشان را با او در میان میگذارند یی سا میگوید که یوم مون باید نخست وزیر تانگ را که به یانگزو میرود را بکشد تا او با اینکار موافقت کند.البته آنها در آنجا جانگ دال و چون تی را هم پیدا میکنند! بهرحال نخست وزیر وارد شهر میشود وبه منزل ارباب سول میرود بعد از ورود آنها در حالیکه گونگ بوک در حال ورود است لحظه ای به عقب مینگرد ویوم مون را در گوشه ای میبیند وبسرعت دنبالش میرود
|