خلاصه قسمت شانزدهم امپراطور دریا
بانو جمی سخت در فکر گونگ بوک و اینکه چه کسی برنده مسابقه خواهد بود فکر میکند.گونگ بوک و یوم مون از سفر بازمیگردند و هر دو رسید برگه مالیات را نشان میدهند اما این گروه یوم مون است که برنده این مسابقه میشود وامتیاز استفاده از کانال را بدست می آورد.ارباب لی نیز یوم مون را بعنوان رییس امور بازرگانی منصوب میکند
از اینطرف روسای از ارباب سول میخواهند که گونگ بوک باید مسئولیت کامل این شکست را بر عهده بگیرد اما ارباب سول میگوید که او گونگ بوک را به عنوان کاپیتان گارد سلطنتی منصوب میکند و حق سرپرستی تمام مغازه ها را در بازار به او واگذار خواهد کرد سپس در مقابل اعتراض روسا میگوید که او با دادن این مقام به گونگ بوک به او پاداش نمیدهد بلکه اگر گونگ بوک اعتقاد دارد به گروهش ضرر زده باید دنبال راهی برای جبران آن باشد
ارباب سول در صحبت با گونگ به او نامی جدید میدهد.او به گونگ بوک میگوید که برای احیای دوباره گروه باید زحمت زیادی بکشد سپس به کینه او نسبت به بانو جمی و کشته شدن پدرش توسط دزدان دریایی اشاره میکند ومیگوید که او باید ذهنش را از گذشته پاک کند سپس به او نام جدید جانگ بوگو میدهد که جانگ بمعنای بخشش و بو بمعنای امانتداری و گو به عنوان رفیع میباشد.سپس میگوید که ثروت عظیمی جمع کن وسخاوتمندانه ببخش.از این طرف ارباب لی و بانو جمی در حال صحبت در مورد موضوعات مختلف بازرگانی هستند که با ورود گونگ بوک به عنوان کاپیتان جدید همگی ساکت میشوند.گونگ بوک میگوید که از طرف ارباب سول آمده که به رییس جدید احترام بگذارد
بانو جمی حسابی از این قضیه آشفته میشود.در بازار جانگ دال مغازه داری بخاطر اینکه با گروه سول پیانگ تجارت کرده را تهدید میکند که اگر بار دیگر با این گروه تجارت کند مغازه اش را آتش میزند اما در این لحظه گونگ بوک سر میرسد و تنهایی یک گوش مالی حسابی به گروهش میدهد در این لحظه یوم مون سر میرسد و از جانگ دال علت درگیری را میپرسد لحظاتی بعد گونگ بوک به یوم مون میگوید که ارباب او رییس بزرگ است بنابر این باید رفتاری در شان این گروه داشته باشد نه مثل ولگردهای خیابانی
به ارباب جو خبر میرسد که گروهی که به تبت فرستاده مورد حمله راهزنان قرار گرفت وهمگی کشته شدند.رییس موچانگ به گونگ بوک توضیح میدهد که آنها برای گرفتن شنجرف گیاهی که به آسانی میتوان از آن رنگدانه ودارو گرفت به تبت میروند ولی هر بار مورد حمله راهزنان قرار میگیرند.گونگ بوک به این فکر میافتد که برای اینکار به تبت برود سپس به ارباب جو میگوید که از دوستی قدیمیش با فرماندار تبت استفاده کند و اجازه تجارت با او را برایش بگیرد.گونگ بوک به ارباب سول میگوید که اجازه دهد عازم این سفر شود سپس به میون میگوید که او باید در یانگزو بماند و مغازه ها را سرپرستی کند.جانگ هوا نیز با شنیدن این موضوع به فکر فرو میرود و اینکه گونگ بوک خواسته که قبل از سفر او را ببیند.ارباب لی وبانو جمی به این نتیجه میرسند که باید جلوی گونگ بوک را بگیرند.جانگ هوا سرانجام تصمیم میگیرد به دیدارش برود واز راه دور نگاهش میکند اما از این طرف گونگ بوک که مدت زیادی منتظر باقی مانده بود علیرغم اینکه متوجه حضور جانگ هوا شده بود از آنجا میرود
از این طرف خائن گروه سول پیانگ یعنی همان افسر آموزشی اطلاعاتی به افسر محافظان بانو جمی میدهد.یوم مون نیز در دیداری زمینه را برای یک توطئه علیه او آماده میکند قبل از اینکه گونگ بوک عازم سفر شود چاریونگ به دیدارش می آید و یک پارچه ای که گلدوزیش کرده به او میدهد و میگوید که تجارت وقتی برای کارهای دیگه برای او نگذاشته است با اینحال این هدیه را قبول کند گروه گونگ بوک عازم سفر میشود
نقشه این است که گروهی بظاهر تحت فرمان امپراطور بارهای گروه گونگ بوک را بگردند ونوک پیکان تیرهایی که از قبل با توطئه یوم مون در یکی از صندوقها گذاشته شده را پیدا کنندو همه را دستگیر وسپس بکشند.همگی اعضا دستگیر میشوند ولی در میان راه گونگ بوک با صحبت با یکی از روسا تصمیم به فرار واطلاع به ارباب سول میگرد او فرار میکند ولی قبل از فرار تیری به پشت او اصابت میکند با اینحال او از صحنه بسرعت دور میشودافراد کاروان که دستگیر شدند بدستور یوم مون همگی کشته میشوند آنها فکر میکنند چون تا صدها مایل شهری وجود ندارد گونگ بوک که زخمی نیز هست زنده نمیماند.گونگ بوک سرانجام بیهوش میشود
توسط یکی از بازرگانان اجساد کشته شده این حمله به ارباب سول پیانگ میرسد.چاریونگ بسیار ناراحت میشود میون از ناراحتی با فریاد از ارباب سول میخواهد که به او اجازه دهد که برود وگونگ بوک را پیدا کند.توسط برادر جانگ هوا به او خبر میرسد که گونگ بوک کشته شده است او نیز در اتاقش اشک میریزد.در مراسمی اجساد کشته شدگان سوزانده میشود وهمگی مطمئن شده اند که گونگ بوک کشته شده است
رییس موچانگ از ناراحتی زیاد رو به شراب می آورد و تا جا دارد میخورد.از این دردسر دیگری پیش می آید.یکی از بانوان مبلغ هنگفتی را پنهانی پیش ارباب سول دارد که برای تجارت استفاده میشود اما با پیش آمدن این موضوعات نماینده او برای گرفتن این مبلغ پیش ارباب سول می آید وسپس به او میگوید که او بعد از یک ماه برای دریافت پول باز خواهد گشت.
ارباب سول برای نجات از این بحران تصمیم میگرد که خودش بهمراه گروهی به تبت برود تا با معامله ای گروهش را نجات دهد وبه میون میگوید که امنیت این سفر را به او واگذار میکند تا اوبتواند انتقام گونگ بوک را بگیرد.از این طرف پیامی به یوم مون میرسد که فرماندار تبت از گروه آنها بخاطر حق انحصاری شنجرف تشکر کرده این به این معنی میباشد که سول پیانگ نمیتواند برای تجارت شنجرف به تبت برود.در حالیکه سول پیانگ برای افرادش صحبت میکند تا آماده سفر باشند یوم مون وارد خانه او میشود ونامه فرماندار تبت را که حق انحصاری تجارت شنجرف فقط برای آنها میباشد را به او نشان میدهد وسپس چهره ای پر از غرور بخودش میگیرد